باور کن گلایه از تو نیست

تو خوبتر از آنی که گلایه از تو باشد

گلایه از خودم و ویرانه های قلب خودم است

که ذره ذره فرو می ریزند

و اینک احساس می کنم

    جز ویرانه ای از من باقی نیست ..................

نظرات 56 + ارسال نظر
تنهاترین تنهایان جمعه 12 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:46 ب.ظ http://tanhatarinetanhayan.blogsky.com

--------------------------------------
انـدر دل بـی وفـا غـم و مـاتـم بـاد
آن را که وفا نیست ز عالم کم بـاد
دیـدی کـه مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هـزار آفـرین بـر غـم بـاد
---------------------------------------

اینجا فراتر از یک تکه تنـــهاییست

ــــــــــــــــــــــامضاء : تنـــهاتـرین تنـــهایـان

دیانا جمعه 12 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:21 ب.ظ http://justkhodam.blogsky.com

سلام فاطمه عزیزم
قربون اون دلت برم
غم نبینی مادر جون
اون زهرا خانم ما کجاست؟
نکنه شوهرش دادید رفت؟پیداش نیست:D
سلام بهش برسون

[ بدون نام ] شنبه 13 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:21 ق.ظ


قلب خیلی بزرگ هست مثل خودت مطمئنم با یک ندونم کاری ...
هیچ وقت ویرران نمیشه چون صاحبش شخصیت بزرگی داره

من اجازه نمیدم قلبت ویران بشه آبادش میکنیم **********************************************




ایمان یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:16 ق.ظ http://shabhayetanhaie.blogsky.com

سلام فاطمه خانم
احوال شما؟
چه عجب ما رو هم خبر کردین
متن قشنگی بوووووود
راستی از زهرا چه خبر
پیداش نیست
نکنه شوهر کرد رفت
به هر حال سلام ما رو برسون
موفق باشین

علی یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 04:27 ب.ظ http://www.tandis-tanhaee.blogsky.com

سلام
خوبی ؟
شرمندم به خدا .....
بچه که زدن نداره که می زنی
باشه
به خدا هر وقت وقت کنم میم
راستی ا زهرا چه خبر بهش پیغاممو رسوندی ؟
بهش بگو به خدا عصبانی بودم درکم کنه بابا
مگه نمی دید که چه شرایطی دارم
شایدم تقصیر مریم بوده

رسول یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:19 ب.ظ

سلام
خوبی؟
اینجااا جای یک عکس خالی هست ؟

منتظررر عکسم بای

رسول سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:36 ق.ظ

سلام مثل اینکه مشکل عکس وبلاگ حل شد
عکس جالبی و معنی داری هست

نکته جالب ترکای دیوااررر است که خیلی توپ خودشو تو عکس نشون داده

سرخ باشی بای

سیمین سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:11 ق.ظ http://www.tanhatar-az-sokot.blogsky.com/

سلام
خوبی؟
اومده ها
میدونی که چی را می گم
خوب دیگه چه خبر
خوش می گذره
آخی الهی....................
خوش باشی
بای

حضرت عشق-مریم چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:33 ب.ظ

سلام فاطمه جون .....

از تبار درد پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:14 ق.ظ http://www.tandis-tanhaee.blogsky.com

سلام فاطمه ................................
فقط اومدم که نگی بی معرفتم

از تبار درد یکشنبه 21 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:07 ب.ظ http://www.tandis-tanhaee.blogsky.com

سلام
خوبی ؟؟؟؟؟؟؟؟
زهرا که ما رو نفهمیدو رفت
حالا
هیچی ولش کن
اومدم بگم آپم
بخون ولی جون هر کسی دوست داری به عشقم حرفی نزن ..........
خواهش می کنم .........(راستی یه دکلمه گفتم گذاشتم پایین وبم
روی مدیا گوش بده

زهرا چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:26 ب.ظ

ووووووووووش(شهرکردی) سلاااااااااام
خوبی
چیتوری یا بهتری.
میدونم حال و احوالاتت به از ایناس که من میدونم.
فاطی جون
الان داری خیلی ...میزنی . نمیذاری من درست نظر بدم .
اما باشه ......نمیگم اون چیزی که میخواستم بگم.
اما خداییشش قششنگ بود.
دسستت درست.
بابا اییییول
بابا با مرام
بابا تو دیگه کی هستی دست شیطون و بستی.
بووووووووووووووس مااااااااااااااااااااااچ

زهرا چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:32 ب.ظ

سلام
بازم سلام کردمااااا
این دفعه جدی.
فاطی ایشالا هیچ وقت تو خودت فرو نریزی که بد ترین نوع فرو ریختن همینه.
منتها نوع بدتری هم هست اونم جلوی یکی دیگس.
خدا کنه تا من زنده ام این روزو واسه تو نبینم چون من میدونم و بس.....

مهرداد پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:35 ق.ظ http://www.godboygod.com

مادر نامم چه بود؟
آیا هرگز کودک بوده ام؟
دلم برای کودکیم تنگ است
که بود که می پرسید دلتنگی یعنی چه؟
نگاه کن
دلتنگی یعنی من
یعنی من

حضرت عشق ~~ روزبه پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:56 ق.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

سلام
خوبی ؟؟؟
می دونم که از دستم ناراحتی
ولی بذار تا آخر حرفام حرف بزنم !!!!
اول در مورد پستت یه نظر دیگه می دم این کمی درد و دل
می دونی الان بعد از ۲۰ روز ان شدم و دارم واسه ۴ نفر نظر می دم.....تو---زهرا---ندا----هدیه
می دونی درست ۲۰ روزه که به وب لاگم سر نزدم می خوام ازش دور باشم یه مدتی نمی دونم تو سر زدی بهش یا نه چون حتی نظرات رو هم نمی خونم می خوام کمی تو خلوت خودم فکر کنم
الان آرومم
خیلی آروم تر از گذشته
واهس همین دلیلی واسه به هم زدن این آرومی نمی بینم
شاید یه موقع خوب منظور تک تک این حرفامو بگیری
می دونم همین الان که هم دارم می گم متوجه شدی چون یکی از دلایلی که این تصمیم رو گرفتم تو و زهرا بودین که جفتتون این نظر رو بهم دادین...........
به هر حال
امیدوارم روگار به کامت باشه
و دوباره همه چیز درست شه.........
به امید اون روز
قربانت
فعلا.........
~~~~~ یا حق ~~~~~~

سیمین جون پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:27 ب.ظ http://http://www.tanhatar-az-sokot.blogsky.com

بهبه
سلاممممممممممممممم الیک
چه طوری یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
خوش میگذره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

پروردگارا!
در آفتاب کم رنگ زندگیم و پیاده رویی که نمی دانم به کدامین خیابان منتهی می شود و در طلاطم شاخه های بی برگ، زیر چتری که مرا از باران مهربانت جدا می کند به دنبال نیمکتی می گردم که لبریز از رویاهای کودکانه و آرامش دل های بی قرار باشد آنگونه که بتوانم تو را در ذره ذره وجودم احساس کنم.

خوش باشی

دیانا جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:19 ق.ظ http://justkhodam.blogsky.com

سلام زهرا جون
خوبی؟
بابا باطری ساعتت تموم شد نمیخوای کوکش کنی؟

[ بدون نام ] جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:22 ق.ظ

ااا فاطی جون اشتباه شد
آخه وبلاگ جفتتونو باهم باز کردم
ببخشید
خودت چطوری؟

جاذب سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:29 ب.ظ http://www.the-end.blogfa.com

سلام فاطمه خانم.خوبی؟
نمیدونم مشکل چیه و باید چی بگم.اینجوری که بچهها باهات حرف میزنن انگار دلت از چیزی خیلی گرفته.
یه چیزی رو بدون خانومی.زندگی ارزش خم به ابرو آوردن رو نداره.تابعد.راستی به زهرا هم بگو.بیمعرفت دیگه هیچ حال و احوالی از داداشت نمیگیری؟به منم یه سر بزن

تنــهاتـرین تنــهایـان چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:49 ق.ظ http://tanhatarinetanhayan.blogsky.com

به نام تنــهاتـرین تنــها
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
سلام همراه مهربون
توی این مدت که نبودم دلم واستون خیلی تنگ شده بود
بالاخره پس از یک ماه انتظار بروز شدیم و چشم به راه اومدنت
منتها این دفعه تصمیم گرفتم زود به زود آپدیت کنم
یادتون نره که به کلبه تنهایی من هر از چند روزی سر بزنی
منتـظر همراهی سبز شما هستم
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
______امضاء : تنــهاتـرین تنــهایـان

................. چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:43 ق.ظ

سلام
یه کلام به من بگو چرا؟؟؟؟؟؟

میبخشید به چی باید بگم چرا ؟
اصلا به کی باید جواب بدم ؟
شما؟؟؟؟؟؟

[ بدون نام ] شنبه 4 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:06 ب.ظ

سلام

چقدر جام خالی بوده

خوب دیگه من اومدم منتظررررررررر نظرات بیشمارم باش البته اگه بعضی هاااا :دی

ً

یه مرد تنها یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:28 ب.ظ

سلام
میفهمید خیلی زود

(*ـ*) یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:57 ب.ظ

سلام ای وای این چرا اینکارر می کنه

مرد تنهاااااااااااااااااااااا عجب اسمی (( خنده ))

حالت خوبه ؟

اینووو بخون با حاله و خنده دارررررر

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.

آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.

زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم

مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره

زن جوان: خواهش میکنم، من خیلی می ترسم

مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری ؟

زن جوان:معلومه که دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی !

مرد جوان: منو محکم بگیر

زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری

مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری ?آخه نمیتونم راحت برونم. اذیتم میکنه !

روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود:

برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید...!!!

در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین

زنده ماند و دیگری درگذشت.

آری...مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود

پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت

و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت

تااو زنده بماند

خوندی اخه یکی نیست بگه پسر عاقل به جای این کارااا دوتا معکوس میدادی موتورو موتوقف میکردی

تا بعد میخام برم سراغ مایلم بای

یه مرد تنها یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 06:30 ب.ظ

آقای (*ـ*) اگه میلتو بخونی میفهمی خنده نداره

رسول دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 03:13 ب.ظ

سلام وبلاگ به روز شد منتظرم

مهران سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:23 ب.ظ http://www.sangintar-az-faryad.blogsky.com

سلام خوبی؟ کم پیدا شدی؟ بازم خودم .... یه سری بزن
خوش باشی ........ فعلا

حسین سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:24 ب.ظ

سلام . وبلاگ خوبی بود . شعرای جالبی نوشته بودین

(*ـ*) سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:58 ب.ظ


چشای اب تو مثه یک دریا می مونه
دل خسته منم مث یه ماهی می مونه
ماهی خسته من می خواد تو دریا بمونه
ماهی خسته من نذار که تنها بمونه
ماهی دوست داره خونش همیشه تو دریا باشه
بوسه بر موج بزنه کنار ماهی ها باشه
ماهی خسته من میخواد که تنها نباشه
ماهی خسته من بذار تو دریا بمونه
ماهی اگه تنها باشه خسته و دلگیر می شه
ماهی تو دریا نباشه اسیر ماهیگیر می شه
ماهی تو دریا نباشه اسیر ماهی گیر می شه
نکنه یکی بیاد چشماتو از من بگیره
ماهی دل بمیره دریا تو ماتم بگیره
ماهی خسته من نذار که تنها بمونه
ماهی خسته من نذار که تنها بمونه

مهران سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 06:51 ب.ظ http://sangintar-az-faryad.blogsky.com

سلام . خوبی؟
من نظر داده بودم
باور کن
دقیقا یادم هست مه برای این آپت نظر داده بودم ولی مثل اینکه نیومده
امیدوارم منا ببخشی ..... خوب حالا میگم ... آپ خیلی قشنگی بود ... جدی میگم
خوب دیگه .... امیدوارم خوش باشی مثل من
بای

ری را سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:39 ب.ظ http://rirayeheshgh.blogsky.com

سلام
وبلاگ زیبایی داری

موفق باشی

خوشحال می شم به وبلاگم سر بزنی
بای

سیمین چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:20 ق.ظ

سلام خوبی؟
بابا کجایی اون روز ۱۰۰ بار زنگ زدم نبودی
یه سری بزن به من منتظرم
خوش باشی مثه بعضی یا
دی::::::::::::::::::
بای

رسول پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:06 ق.ظ

سلام
خوبی ؟

۳تا بده کاری انگارر یادت رفت
گفتم یادت بندازم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:37 ق.ظ


مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز به فکر توام کاری هست
به کمن سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هرحلقه مویت گرفتاری هست
گر بگویم که مرا با تو سرو کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهند کاری هست
هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید
تا ندیدست تورا برمنش انکاری هست
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
همه دانند گه در صحبت گل خاری هست
نه من خام طمع عشق تو می ورزم و بس
که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
باد خاکی زمقام تو بیاورد و ببرد
اب هر طیب که در کلبه عطاری هست
من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست
همه راهست همین داغ محبت که مراست
که نه من مستم و در تو هوشیاری هست
عشق سعدس نه حدیثیست که پنهان ماند
داستانیست که بر هر سر بازاری است

مرسی بازم مییام (*ـ*)

رسول جمعه 10 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:17 ق.ظ http://www.rastghamataneh-javdaneh.blogsky.com

سلام
خودت گلی
از گلت ممنونم

ولی نظرارووو پیچوندی هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

زرنگ

دیروز دلم الکی سوخت ولی زود فهمیدم که ...

مرسی
بازم مییام
بای

تنــهاتـرین تنــهایـان جمعه 10 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 07:34 ب.ظ http://tanhatarinetanhayan.blogsky.com

سلام دوست من
میلاد با سعادت هشتمین اختر تابناک ولایت امام رضا (ع) را خدمت شما دوست عزیز تبریک میگم و امیدوارم که در سایه رحمت بی کران حضرت حق همیشه شاد باشید و امیدوار
ـــــــــــــــــــــــــــامضاء : تنــهاتـرین تنــهایـان

رسول جمعه 10 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:25 ب.ظ

سلام
من هم میلادووو تبریک میگم

مریم جمعه 10 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:45 ب.ظ

سلام فاطمه جون
همه چیو به زهرا گفتم ...
از اون بپرس .....

مهران شنبه 11 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 05:48 ب.ظ http://www.sangintar-az-faryad.blogsky.com

سلام خوبی ؟ وب لاگ آپ شد .... منتظرت هستم
این میلاد خجسنه را هم تبریک میگم
بای

ali یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:31 ب.ظ

میرم از زندگی تو گر چه هستی روزگارم
میرم چون عاشقت هستم
میخوام آزادت بزارم

[ بدون نام ] دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:33 ب.ظ

کنار آشنایی تو آشیانه می کنم
فضای آشیانه را پر از ترانه می کنم
کسی سوال می کند به خاطر چه زنده ای ؟
و من برای زندگی تو را بهانه می کنم

(*ـ*)

دیانا دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:28 ب.ظ

سلام عزیزم
مرسی که میفهمیم
بوووووووووووووووس

مریم دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 05:30 ب.ظ

فاطمه .... نمیدونم چی بگم ....

غزل سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:04 ب.ظ http://ghazal202.blogfa.com/

سلام فاطمه جان...

مهرداد سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:30 ب.ظ http://www.godboygod.com

حسی می گوید این روزگار بی شرم،

نامردانه سیطره اش را بر چشمهای بی پروای من گسترانیده است.

نمی دانم. نمی دانم در این برهوت بر من دیوانه چه خواهد گذشت.

دیگر در اطاق افکار و تنهایی خویش آنچنان محبوس شده ام که حس می کنم

دیگر ارتباطی با دنیای اطراف خود ندارم. دیگر آدمیان را آنطور که می دیدم نمی بینم.

فاصله ی من با دنیای خارج هر روز بیشتر و بیشتر می شود و در این گیر و دار

آن که مرگ می نامندش هر روز بیشتر و بیشتر ذهن مرا درگیر خود می کند.

××××××××××××

شاید آفتابی دیگر...

ایمان سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:23 ب.ظ http://shabhayetanhaie.blogsky.com

سلام
کسی به پنجره می کوبد

دق دق دق دق

منتظرمممممممممممممممم

تنــهاتـرین تنــهایـان چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:39 ب.ظ http://tanhatarinetanhayan.blogsky.com


به نام تنــهاتـرین تنــها
00000000000000000
پـــرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است ...
000000000000000000
منتظر قدوم سبزتون هستم
_____________امضاء : تنــهاتـرین تنــهایـان

علی پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:11 ب.ظ

سلام ....
تعجب کردی سلام کردم ؟
سلام برای چی بوده ؟ برای شروع یه حرف ...اما من همیشه حرفامو بدون سلام شروع کردم که بدون خداحافظ تموم بشه ........
اما نشد .......دیگه سلام میکنم ..
بهت حق میدم نباید یه طرفه رفت قاضی .....
اما نه من نه اون مقصر نبودیم .....همیشه سعی کن مشکل و حل کنی تا دنبال مقصر بگردی ....
وبمو هم ازم گرفتن ...میبینی چقدر تنهام .....؟
باورت نمیشه ؟ بیا ببین

علی پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 06:29 ب.ظ

سلام فاطمه
میخوام یه کاری رام بکنی
خواهش می کنم همین العان که اینو می خونی به زهرا زنگ بزن بگو زودتر بیاد میلشو بخونه

رسول دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 07:37 ب.ظ

سلام به روزم منتظرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد