خیلی وقت بود که می خواستم آپ کنم اما نمی شد بلاخره امروز موفق شدم چیزی خاصی ندارم که بگم

 راستش اصلا حوصله ندارم نه حوصله خودمو نه حوصله نوشتن تو ای تیکه تنهایی ام را

نمی دونم چی شده ؟؟؟؟ هر چی فکر می کنم می بینم اتفاق خاصی هم نیفتاده نمیدونم !!!!

  

این شعر را هم یکی از دوستای خوبم واسم فرستاده که من یه تیکه کوچیکشو اینجا گذاشتم .

 من گمان می کردم
دوستی همچون سروی سرسبز
چارفصلش همه آراستگی ست
من چه می دانستم
هیبت باد زمستانی هست
من چه می دانستم
سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی دی
من چه می دانستم
دل هر کس دل نیست
قلبها ز آهن و سنگ
قلبها بی خبر از عاطفه اند
از دلم رست گیاهی سرسبز
سر برآورد درختی شد نیرو بگرفت
برگ بر گردون سود
این گیاه سرسبز
این بر آورده درخت اندوه
حاصل مهر تو بود
و چه رویاهایی
که تباه گشت و گذشت
و چه پیوند صمیمیتها
که به آسانی یک رشته گسست
چه امیدی ، چه امید ؟

*********************************************

                                                                 

روز میلاد گل سرخ مبارک بادت

روز ایجاز خداوند مبارک بادت

با توام ای خورشید دیده بودی تو چنین روزی را ؟

 

فاطمه ای همه اسرار علی

فاطمه ای گل گلزار علی

فاطمه ای که نهانی به بقیع

فاطمه روز میلاد تو را مسرورم

 

مهدی جان روز میلاد گل سرخ مبارک بادت

روز مادر را به همه مادر ها به خصوص مامان خوب خودم تبریک می گم